برچسب حکایت - صفحه 2

۲۱ شهريور ۱۳۹۴ ساعت ۲۱:۱۰

به قیمتی که خریده بودم

جامه را از دلال دزدیدند و دزد دست تهی نزد یاران آمد.

۶ شهريور ۱۳۹۴ ساعت ۱۸:۲۶

به خدا دروغ می گوید

گفت: در خانه است و به خدا دروغ می گوید

۶ شهريور ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۵۳

دروغی که ننویسند

همه دروغی بنویسند (گناه آن نوشته می شود) مگر سه دروغ

۶ شهريور ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۵۰

آن میت برای من وصیت کرده

پس با ارباب وصیت همراهی می کنم. و ایشان را در امور مددکاری نمایم و در کشیدن آب غسل و کشاندن جنازه تا لب گور از پا ننشینم و چون از مرده فارغ شوند و بازگردند تا در تعزیت سرا با ایشان باشم. و چون اثری از وصیت ظاهر نشود نا امید بازگردم

۲۳ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۳۴

به خانه ما می برند

جحی همراه با پدر خود ایستاده بود. از پدر پرسید: بابا در این جا چیست؟

۲۳ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۳۱

روی طناب ارزن پهن کنند

مرد پرسید: چگونه ممکن است که بر روی طناب ارزن پهن کنند؟

۲۳ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۲۰

سئوال میرزای قمی از فتحعلی شاه قاجار

میرزا گفت: اما من دولتم را به همراه دارم و آن علوم من است که در سینه دارم و همه جا و تا قیامت همراه من هستند.

۹ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۸:۱۳

در خانه صاحبان خود بودند

هارون رو به جعفر کرد و گفت: این هدایا در زمان برادر تو کجا بود؟

۲۶ تير ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۳۸

آن میت برای من وصیت کرده

پس با ارباب وصیت همراهی می کنم. و ایشان را در امور مددکاری نمایم و در کشیدن آب غسل و کشاندن جنازه تا لب گور از پا ننشینم و چون از مرده فارغ شوند و بازگردند تا در تعزیت سرا با ایشان باشم. و چون اثری از وصیت ظاهر نشود نا امید بازگردم

۱۹ تير ۱۳۹۴ ساعت ۲۳:۳۵

اجرت تلگراف

گویند: ابتدای اختراع تلگراف و جاری شدنش در یکی از شهرها، جوانی از شهر خویش به شهر دیگری مسافرت کرد

۱۹ تير ۱۳۹۴ ساعت ۲۳:۳۲

هر دو اهل بهشتیم

گفت: از آن جا که تو دائم شکل جمیل مرا می بینی و شکر می گویی و من وجه قبیح تو را می بینم و صبر می کنم. و صابران و شاکران اهل بهشتند

۱۹ تير ۱۳۹۴ ساعت ۲۳:۲۷

آن میت برای من وصیت کرده

پس با ارباب وصیت همراهی می کنم. و ایشان را در امور مددکاری نمایم و در کشیدن آب غسل و کشاندن جنازه تا لب گور از پا ننشینم و چون از مرده فارغ شوند و بازگردند تا در تعزیت سرا با ایشان باشم. و چون اثری از وصیت ظاهر نشود نا امید بازگردم.

۱۹ تير ۱۳۹۴ ساعت ۲۳:۲۴

در خانه صاحبان خود بودند

جعفر گفت: در خانه صاحبان خود بودند. (کنایه از این که عیسی از طرف خود نفرستاده، بلکه اموال مردم را غارت کرده

۱۹ تير ۱۳۹۴ ساعت ۲۳:۲۱

اسمش را نیار، خودش را بیار

دهقان گفت: ای جوان! خدای تعالی می داند که غیر از جل گاوی هیچ چیزی ندارم. اگر اجازت فرمایی بر تو پوشم

۱۹ تير ۱۳۹۴ ساعت ۲۳:۱۸

در ماه سه روز صرع می گیرم

از دور شبانی را دید که گوسفند می چرانید. به همراهان گفت: همین جا بمانید تا من با آن شبان صحبتی کنم

۱۹ تير ۱۳۹۴ ساعت ۲۰:۰۹

وبلاگ ولایت فقیه و حکومت اسلامی

حکایت یک دست خسته

تلاش محافظین برای رساندن آیت‌الله خامنه‌ای به بیمارستان، در حال انجام بود ولی جراحت خیلی سنگین بود.

۲۹ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۳:۳۴

تیمور لنگ و جامه زنان

شاه منصور هنگام خروج از شهر نگاه پیر زنى به او افتاد، پس با صداى بلند به سرزنش او پرداخت و گفت : ببینید این نمک به حرام را، که اموال ما را ربوده و به خون ما دست گشوده و اکنون ما را بینواتر از آنکه بودیم ، در چنگال دشمن رها مى کند.

۲۹ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۳:۰۴

نصیحت شاپور ساسانی به آهنگر

شاپور گفت آیا این شمشیر قدرتی بیشتر از آن صد شمشیر دیگری که می توانستی بسازی دارد ؟

۹ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۲۲:۵۰

حکایت فیل در تاریکی

داستان از این قرار است که در هندوستان فیلی آورده اند و در خانه ای تاریک نگاه داشته اند و مردم که تا به حال فیل ندیده اند در تاریکی خانه دست بر او می کشند و هر کس به تصور خود تصویری از فیل در ذهن می سازد

۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۲۲:۳۱

حکایتی زیبا از پیامبر اکرم (ص)

رسول اعظم اسلام (ص) این آیه را خواند که مى فرماید الذین یومنون بالغیب آن افرادى که بغیب ایمان مى آورند حقا که برادران منند. اصحاب گفتند: یا رسول اللّه آیا ما برادران تو نیستیم !؟